عشق علی علیه السلام... کمیل (قسمت اول)
همه افراد در زندگی خود اسراری دارند که یا هیچ وقت آنها را فاش نمی کنند و یا اینکه تنها برای محرم اسرار خود بازگو می کنند. مولی الموحدین امیرالمؤمنین علی(ع) نیز محرم اسراری داشتند و او کسی نیست جز «کمیل بن زیاد نخعی».
کمیل فرزند «زیاد» اهل یمن و از قبیله «نخع» و از تابعین اصحاب رسول خدا (ص) و جزو اصحاب سر و خفای(1) امیرالمؤمنین و از یاران امام حسن مجتبی(ع) بود.(2)
کمیل مردی شجاع، عابدی شب زنده دار و عالمی دین دار بود و ارتباط او با حضرت علی در زمان جوانی وی و در سفری که آن حضرت به یمن داشته اند برقرار شده و بدینوسیله جزو ارادتمندان و تربیت شدگان آن حضرت می گردد.(3) با توجه به استعداد ذاتی و اخلاص و شجاعت و تلاش و وفاداری که در کمیل بوده، به آن حضرت بسیار تقرب یافته و در زمره اصحاب خاص و شیعیان مخلص درآمده تا حدی که صاحب سرّ آن حضرت شده است .
صاحب المیزان می گوید:
«امیر المؤمنین علی(ع) گروه انبوهی از رجال دینی و دانشمندان اسلامی را تربیت کرد که در میان ایشان جمعی از زهاد و اهل معرفت مانند «اویس قرنی» و کمیل بن زیاد و میثم تمار وجود دارند که در میان عرفای اسلامی مصادر عرفان شناخته شده اند.» (4)
در کتب مشهور تاریخی گزارشی از کمیل واحوالات او در زمان خلافت ابوبکر و عمر دیده نشده ولی در زمان خلافت عثمان در بخش هایی حضور کمیل مشاهده می شود ازجمله اینکه در زمان عثمان به جرم حق گویی و اعتراض به خلافکاری های کارگزاران عثمان، کمیل به همراه مالک اشتر و صعصعه بن صوحان و... به شام و سپس به حمص تبعید شدند. (5)
او از جمله شیعیانی است که در روزهای اول خلافت حضرت علی(ع) با او بیعت کرد که تا پای جان فداکاری نماید. (6)
پس از کشته شدن عثمان، حضرت علی(ع) بعد از درخواست و اصرار مهاجرین و انصار و دیگر مردم زمام امور را در دست گرفت. از جمله افرادی که در ابتدا با حضرت بیعت کردند کمیل بن زیاد است. (7)
حضرت علی در سال 36 هجری نسبت به برکناری کارگزاران عثمان اقدام نمود و امرا و حکام خویش را به ولایات مختلف اعزام نمود. ازجمله عثمان بن حنیف را به امارت بصره و عماره بن شهاب را به حکومت کوفه و عبیدالله بن عباس را به یمن و قیس بن سعد را به مصر و سهل بن حنیف را به شام فرستاد .()
اما این جابه جایی ها با آغاز مخالفتها با حضرت علی (ع) همراه شد. از جمله مخالفت عایشه، طلحه و زبیر و به وجود آمدن جنگ جمل، مخالفت معاویه و خونخواهی عثمان و به وجود آمدن جنگ صفین و بعد از آن حیله عمروعاص و ماجرای حکمیت و بعد از آن واقعه درد آور پیدایش خوارج و جنگ نهروان؛ با این همه، کمیل در کنار مالک اشتر ودیگر یاران پا به پای حضرت تا پای جان ایستادگی کردند و ماندند.
برای نمونه در سال 37، پس از نوشته شدن پیمان حکمیت در جنگ صفین، خوارج با مخالفت با اصل حکمیت و به استناد لا حکم الا لله با حضرت علی به شدت برخورد نموده و او را به خطا و کفر متهم کردند. این گروه که تعدادشان در آغاز به 12000 نفر می رسید از کوفه به سوی نهروان روانه شدند(9) حضرت به سوی آنها پیکی روانه کرد تا با ایشان صحبت کنند ولی خوارج جز دشنام جوابی دیگر به پیک مولا ندادند. حتی زمانی که حضرت طی نامه ای برای هدایت آنها اقدام کرد آنها درپاسخ به ایشان گفتند: تو در آن وقت که به حکمیت رضا دادی، کافر شدی و اگر بتوانیم تو را هم می کشیم.
از آن پس خوارج کسانی را که با آنان از نظر عقیده موافق نبودند کافر قلمداد نموده و در صدد قتل و غارت آنها برآمدند وحتی زن حامله ای را کشته و جنین او را خارج نمودند و کشتند. حضرت با دیدن چنین وضعی با لشکری به سوی نهروان شتافت. هنگامی که دو لشکر در برابر هم صف آرایی نمودند، حضرت علی(ع) فرمود که پرچمی را در موضع معینی نصب کرده و اعلام نمودند که هر کس از مخالفان به سوی آن پرچم آید و یا به سوی کوفه برود در امان خواهد بود. گروهی تحت پرچم قرارگرفته و گروهی دیگر روانه کوفه شدند. اما چهار هزار نفر باقی مانده وبه یکباره بر سپاه حضرت حمله ور شدند. آتش جنگ بالا گرفت و سپاه حضرت علی(ع) بر سایر خوارج تاخته و از آنان تنها 9 نفر جان سالم بدر بردند و از لشکر حضرت علی تنها 9 نفر به شهادت رسیدند و بدین طریق پیروزی نصیب حضرت وسپاه ایشان گشت. (10)
کمیل در این جنگ شرکت داشت و حضرت خبر غیبی ای را که قبلا به کمیل فرموده بود، در پایان جنگ آشکار نمود. بدین صورت که در یکی از شب ها که حضرت از مسجد کوفه خارج می شد و به سمت منزلش می رفت، کمیل ایشان را همراهی می نمود در حالی که یک چهارم از شب گذشته بود. در طول راه به جلوی درب خانه مردی که با صدای غمناکی قرآن می خواند رسیدند....
ادامه دارد...
منابع:
1-منهاج البراعه ج21 ،ص219
2- رجال طوسی ص 56 ، ش 6 و الاختصاص ص 7 ،شرح ابن ابی الحدید ج 17 ،ص 149
3- ناسخ التواریخ رسول خدا (ص) ج 3 ،ص 326
4-شیعه در اسلام ص 20
5-شرح ابن ابی الحدید ج2،ص134
6- الاختصاص ص 108
7- الاختصاص شیخ مفید ص7 وبحارالانوار ج8 ص725
8- تاریخ طبری ج6 ص2345
9- تعلیقات الفتوح ص1039
10-تاریخ بلعمی ص 217