عشق علی علیه السلام... اویس قرنی (قسمت اول)

عشق علی علیه السلام... اویس قرنی (قسمت اول)

چقدر لذت دارد زمان دیدار امام و ماموم برای اولین بار!!! آنجاست که رنگ رخساره خبر میدهد از سر درون. مانند دیدار اویس و علی(ع) برای اولین بار. با نگاه اول او را شناخت و فرمود : تو باید اویس باشی؟ عرض کرد بلی، من اویسم.  فرمود: باید قرنی باشی؟ گفت آری ،من اویس قرنی ام.  این اولین گفت گوی اویس قرنی با امیرمومنان علی بن ابی طالب است. (1)

اویس قرنی فرزند عامر یمانی بود که به اویس بن عامر و اویس قرنی مشهور است. او در عهد پیامبر اسلام (ص) ایمان آورد، اما هیچگاه به دیدار رسول خدا نایل نشد زیرا او به احترام فرمان مادرش فوراً از مدینه بازگشت و موفق به زیارت حضرت نشد. وی در اصل اهل یمن بود اما بعدها در کوفه ساکن شد(2)  و از بزرگان و اعلام تابعین است.(3)
اویس قرنی کسی است که رسول خدا به او و شفاعت او در قیامت افتخار میکرد و در مورد او می فرمود: 
از جانب «قَرَن» بادهای بهشت می وزد. چه بسیار مشتاق توام ای اویس قرنی. آگاه باشید هرکسی او را ملاقات می کند، سلام مرا به وی برساند. شخصی پرسید: اویس قرنی کیست؟ حضرت فرمود: وی شخص گمنامی است که اگر از شما غایب باشد، در مقام یافتنش نیستید و اگر نزد شما باشد به حسابش نمی آورید. اما بدانید که با شفاعت او دو قبیله «ربیعه» و «مضر» داخل بهشت می شوند. او مرا نمی بیند ولی به من ایمان دارد و عاقبت در رکاب خلیفه و جانشین شایسته من در صفین به شهادت خواهد رسید.(4)
داستان اطاعت اویس از مادرش با اینکه بسیار تکرار شده ولی تکرار آن خالی از لطف نیست و با هر بار تکرار، شیرینی و جذابیت خاصی را تجربه می کنیم. همان داستانی که باعث آشنایی اویس با پیامبر خدا و استشمام بوی بهشت از جانب یمن شد.
اویس زمانی که در یمن زندگی می کرد از راه شتر بانی امرار معاش می نمود. در یکی از روزها دلش هوای پیامبر را کرده بود لذا تصمیم گرفت به مدینه برود و رسول خدا(ص) را زیارت کند. برای این کار از مادرش اجازه خواست تا برای دیدار رسول خدا روانه سرزمین حجاز شود. مادرش ضمن اجازه یادآور شد که هرگاه به مدینه رسیدی بیشتر از نصف روز توقف نکن و بی درنگ به وطن خود برگرد. وی پس از طی مسافت بسیار طولانیِ میان یمن و حجاز سرانجام به مدینه رسید و به خانه پیامبر خدا رفت. از قضا در آن روز رسول خدا در مدینه تشریف نداشتند. اویس با وجود خستگی بسیار راه و نبود پیامبر (ص) دستور مادرش را فراموش نکرد و به اهل خانه پیامبر چنین گفت: سلام مرا به رسول خدا برسانید و بگویید مردی از یمن برای زیارت  شما آمده بود اما از مادرش اجازه توقف بیش از نصف روز را نداشت لذا نتوانست بماند. اویس این را گفت و رهسپار دیار خود شد.
وقتی رسول خدا (ص) به منزل بازگشت فرمود: آیا کسی به خانه ما آمده بود؟ گفتند: آری ، شتر بانی از یمن به نام اویس قرنی آمده بود، بر شما سلام و درود فراوان فرستاد و به سرزمین خود بازگشت. رسول خدا فرمود: آری این نور اویس است که اکنون در خانه به یادگار مانده است.(5)
اویس را از حواریون امیرالمؤمنین و از افضل زهاد به شمار می آورند که شأن رفیع و منقبت مثال زدنی او را از سایر زاهدان بالاتر برده است. (6)
پیامبر اکرم (ص) درباره زهد اویس فرموده اند: در میان امت من افرادی هستند که به خاطر نداشتن لباس نمی توانند برای نماز در مسجد حاضر شوند و ایمان آنان مانع از آن است که از مردم نیز کمک بگیرند، از جمله این افراد اویس قرنی است. (7)

منابع :
1-رجال کشی ص 98 ح 156
2-ذهبی در سیرة اعلام النباء ج5 ص 70 
3- اسعدالغابه ج 1 ص 151 و الاصابه ج1 ص219 
4- سفینه البحار ج1 عنوان اویس ص 53 
5- تاریخ التواریخ امیرالمؤمنین (ع) ص176
6- رجال کشی ص97 س 154 
7- حلیه الاولیاء ج2 ص84 و الاصابه ج1 ص220