عشق علی علیه السلام...مقداد (قسمت دوم)

عشق علی علیه السلام...مقداد (قسمت دوم)

رسول خدا در بیست وهشتم سال دهم هجری رحلت نمود و امیرالمؤمنین طبق وصیت ایشان مشغول غسل و کفن آن حضرت شد. در آن موقع که اصحاب باید گروه گروه می آمدند و به دختر رسول خدا دلداری بدهند و به علی تسلیت بگویند، جنازه پیامبر را گذاشتند و ماجرای سقیفه شکل گرفت.
به گفته سلمان فارسی زمانی که حضرت علی(ع) مشغول تجهیز جنازه رسول خدا بودند و قصد داشتند بر پیکر ایشان نماز بخوانند تنها شش نفر به حضرت اقتدا می کنند. سلمان، ابوذر، مقداد، حضرت فاطمه و حسنین (ع) و زمانی که ایشان از ماجرای سقیفه مطلع می شوند می فرمایند:
این مردم چه زود رسول خدا را فراموش کردند و به دنبال هوس های مادی و دنیوی خود رفتند.
پس از سقیفه  و در دوران رعب و وحشتی که به وجود آمده بود، مقداد همیشه شمشیر خود را روی لباس هایش می بست و به در خانۀ علی می آمد و عرض می کرد:
یا علی، اگر هیچ کس شما را یاری نکند، من در یاری شما کوتاهی نخواهم کرد و در اطاعت امر شما حاضرم.
مقداد پس از رسول خدا (ص)به اندازه یک چشم بر هم زدن از مسیر حق منحرف نشد و همچون سرباز جانبازی کاملاً آماده و دست به شمشیر بود و دیدگانش را به دیدگان مبارک حضرت علی(ع) دوخته بود و منتظر بود تا هر لحظه مولا فرمانی بدهد فوراً آن را عملی سازد.(6)
فاطمه(س) از این وفاداری و ارادت مقداد به خوبی آگاه بود، زیرا دید که پس از رحلت رسول خدا و بازگشت کثیری از اهل مدینه به جاهلیت خود، مصائب خاندان پیامبر هم رنگ و بوی دیگری به خود گرفته. زیرا می دید بعضی از کسانی که خود را اصحاب پیامبر می دانستند، اکنون پهلوی او را شکسته و به زور فدک را از او ستاندند و خانه اش را به آتش کشیدند و بر خلیفه رسول خدا ریسمان بستند. 
فاطمه(س) چون از این ارادت خالصانه مقداد آگاه بود، در زمان وصیت کردن خود به علی که کاتب آن بود، از مقداد خواست تا شاهد آن سند باشد(7)
امّا این اطمینان به همین جا ختم نمی شود و حتی تا واپسین لحظات عمر فاطمه(س)دیده می شود که به دلیل شرایط ویژه آن دوران، حضرت زهرا در وصیت خود برای مراسم خاکسپاری تنها عده معدودی از یاران و نزدیکان را نام می برد. فاطمه به علی میفرماید: زمانی که وفات نمودم از زنان تنها، ام سلمه و ام ایمن و فضه و از مردان فقط دوفرزندم، عباس، سلمان، عمار، مقداد، ابوذر وحذیفه را خبر کن. سپس فرمود:
شب هنگام مرا به خاک بسپار و کسی را از محل قبر من آگاه نکن.(8)
اندکی بعد فاطمه(س) رحلت نمود و علی(ع) طبق وصیت وی عمل کرد.
ابن عباس می گوید:
فاطمه(س) همان روز درگذشت. ابوبکر و عمر نزد علی آمدند و به وی گفتند:
ای اباالحسن، در نماز بر دختر رسول خدا بر ما پیشدستی نکن.(9)
چون شب فرا رسید، علی(ع) طبق وصیت آن حضرت، بر فاطمه نماز خواندند و سپس وی را دفن نمودند؛زمانی که صبح فرا رسید، ابوبکر و عمر برای نماز بر بدنفاطمه(س) آمدند. دراین هنگام مقداد گفت:
مادیشب فاطمه را به خاک سپردیم. عمر رو به ابوبکر کرده و گفت:
من به تو نگفتم که آنان چنین کاری را انجام خواهند داد. عباس گفت:
خود حضرت وصیت کرده بود که شما دو نفر بر وی نماز نخوانید.
عمر که از این تصمیم حضرت زهرا(س) و اجرای آن توسط علی(ع) بسیار خشمگین بود و از سوئی جرأت حمله به عباس و علی را نداشت، از سر  خشم به مقداد حمله ور شد و افرادی که اطراف آن دو ایستاده بودند، مقداد را از دست وی رها کردند. اما مقداد همچنان از حقوق از دست رفته زهرای مرضیه دفاع نمود.
روبه آنان کرد و گفت:
دختر رسول خدا از دنیا رفت در حالی که به خاطر ضرب شمشیر و تازیانه ای که شما براو زدید، خون از پهلوی او می رفت.(10)
پس از مرگ عمر و زمانی که اعضای شورا برای تعیین خلیفه گرد هم آمدند، مقداد بن اسود به آنجا آمد و با ورود او ممانعت کردند. در این حال مقداد گفت:
هر چند ممانعت می کنید، اما با مردی که جنگ بدر را درک نکرد و در بیعت رضوان بیعت ننمود و از جنگ احد فرار کرد، بیعت نکنید. (مراد مقداد از این مشخصات عثمان بود) 
عثمان با شنیدن این سخنان گفت:
به خدا سوگند اگر به خلافت رسیدم تو را به ربّ نخستینت باز می گردانم.
 
از این رو زمانی که مقداد در بستر مرگ قرار گرفت، گفت:
به عثمان خبر دهید که من به رب اول و آخر خود (الله)باز گشتم.(11)

سرانجام این شخصیت کم نظیر و حامی امیر المؤمنین علی(ع) که مصداق #عشق_علی علیه السلام بود در سال 33 هجری مقارن با اواخر خلافت عثمان در سن هفتاد سالگی در محلی به نام جرف چشم از دنیا بست و به حبیب خود رسول اکرم پیوست. 
 
منابع:
6- سفینه البحار ج2 ص 409
7- محقق نوری ،مؤسسه آل البیت ج14 ص 54
8- محقق نوری تحقیق مؤسسه آل البیت ج2 ص 185
9- تحقیق محمد باقر انصاری ج 2 ص 10- کامل بهائی ص 313
11- بحار الانوار ج 8 ص 352 وطبقات ابن سعد ج 3 ص 115