عشق علی علیه السلام... مالک اشتر(قسمت سوم)
چند ماه پس از حکومت رسمی امیرالمؤمنین(ع)، طلحه و زبیر –سران ناکثین– که چشم طمع به بیت المال و مقام و ریاست دوخته بودند، در صدد شورش علیه امام(ع) برآمدند و پیمان خود را شکستند و چون حکومت امام علی(ع) از نظر شرعی و قانونی هیچ ایرادی نداشت، آنها برای عملی کردن نیت شوم خود هیچ بهانه ای نداشتند تا اینکه به بهانه حج راهی شهر مکه شدند و به دیدار عایشه که مدتها ساکن آنجا بود رفتند و او را که از علی(ع) کینه داشت با خود همراه ساختند. همین امر باعث شد که عده زیادی با آنها همراه شدند. تا آنجا که ابوموسی اشعری والی کوفه نیز جنگ علیه عایشه را حرام دانست و حمایت و یاری امام در برابر ناکثین را ممنوع اعلام کرد!
در این شرایط دشوار، مالک اشتر با اقدامات زیر به یاری امام شتافت.
1-مقابله با ابوموسی:
درچنین شرایط حساس و دشواری مالک اشتر، عمار یاسر، صعصعه بن صوحان عبدی در کوفه بودند که با حضور خود نقش بسیار مؤثری در خنثی کردن توطئه امثال ابوموسی داشتند و با سخنان به حق و کوبنده خود مردم را درباره پیروی از امام هشیار نمودند. مالک اشتر طی مطالبی گفت:
سعادتمند کسی است که از این صراط مستقیم عدول نکند و به این ریسمان محکم خدا اعتصام نماید و نگون بخت کسی است که نافرمانی کند که او در دوزخ منزل گزیند.(1)
2-نامه ای به عایشه:
اقدام مهم تر مالک این بود که نامه ای تاریخی و پیامی به یاد ماندنی برای عایشه فرستاد و کمتر کسی را یارای آن بود که به چنین کار خطیری اقدام نماید. او در این نامه چنین نوشت:
و اما بعد، همانا ای عایشه تو همسر رسول خدایی! آن حضرت تو را فرمان داده است که در خانه خود آرام و قرار بگیری. اگر چنان کنی برای تو بهتر است، اما اگر فرمان پیامبرخدا(ص) را نقض کنی و بخواهی چوب دستی خود را به دست گرفته و روپوش از چهره فرو افکنی و برای مردم خود را آشکار سازی، من با تو جنگ خواهم کرد تا تو را به خانه ات و جایگاهی که خداوند برایت پسندیده است برگردانم.
این نامه مالک که همراه با اعلان جنگ با عایشه بود، برای عایشه بسیار سخت و. گران آمد و در پاسخ چنین نوشت:
اما بعد، تو نخستین عربی هستی که آتش فتنه را برافروختی و جماعت را به تفرقه فرا خواندی و با پیشوایان مخالفت کردی و برای کشتن خلیفه سوم کوشش نمودی.
ای مالک، تو خوب می دانی که خداوند عاجز نیست و از تو انتقام خلیفه مظلوم را خواهد گرفت! نامه تو به من رسید، آنچه را در آن بود فهمیدم و به زودی خداوند شر تو و شر کسانی را که در گمراهی و بدبختی به تو تمایل دارند از من کفایت خواهد فرمود،ان شاءالله.(2) اما مالک هرگز در اقدام خود با جواب عایشه سست نشد و به حمایت از علی(ع) و مخالفت با عایشه و یاران او ادامه داد.
3- حمایت مالک از سخنان امیرالمؤمنین:
وقتی خبر تصرف بصره توسط ناکثین در «ذی قار» به امام رسید، حضرت خطابه مهمی ایراد کرد و در پایان از اعمال ظالمانه طلحه و زبیر به خدا شکایت نمود وفرمودند:
پروردگارا، همانا طلحه و زبیر از من بریدند و بر من ستم کردند و بر من شورش نمودند و بیعت مرا شکستند. پروردگارا، آن چه را آنان گره زده اند بگشای و آن چه را استوار کرده اند از هم بگسل و آن دو را هرگز نیامرز و در آنچه کرده اند و به آن دل بسته اند فرجامی ناخوش، بهره ایشان فرمای.
چون سخنان امام تمام شد، مالک اشتر برخاست وپس از حمد و ثنای خدا چنین گفت:
ای امیرالمؤمنین، سخن تو را شنیدیم و همانا درست می گویی و خدا تو را موفق دارد. یا علی، تو پسرعمو و داماد و وصی پیامبر هستی و نخستین کسی هستی که او را تصدیق کردی و همراهش نماز گزاردی و در همه جنگ های او شرکت نمودی. از این رو در این موارد بر همه امت فضیلت داری و از همه برتری و برای جانشینی پیامبر از همه سزاوارتری. یاعلی، هرکس از تو پیروی کند به بهره خود رسیده و مژده رستگاری دریافته است و آن کس که از فرمان تو سرپیچی نماید و از تو روی گرداند به جایگاه خود در هاویه دوزخ منزل گزیده است. ای امیرالمؤمنین، سوگند به جان خودم که کار طلحه و زبیر و عایشه برای ما آسان و ماهیتشان برایمان روشن و شناخته شده است. آنها بدون آنکه از تو خلافی ببینند و یا به آنان ستمی نموده باشی از تحت فرمان تو خارج شده اند و به این اقدام خطیر مبادرت نموده اند. اگر آنان می پندارند که خون عثمان را طلب میکنند، نخست باید از خود قصاص بگیرند که آن دو(طلحه وزبیر) نخستین کسانی بودند که مردم را بر او شوراندند و مردم را به ریختن خونش وا داشتند و خدا را گواه می گیرم که اگر به بیعتی که از آن بیرون رفته اند بازنگردند آن دو را نیز به عثمان ملحق خواهیم ساخت. چرا که شمشیر های ما بردوش های ماست و دل های ما در سینه هایمان محکم و استواراست و ما امروز همان گونه ایم که دیروز بودیم.(3)
ادامه دارد...
1- شرح ابن ابی الحدید ج1 ص309
2- شرح ابن ابی الحدید ج6 ص225
3- شرح ابن ابی الحدید ج1 ص309